نوشته : دکتر محمدجعفر محجوب
به کوشش: مهندس منوچهر کارگر

شَطرَنج و نَرد
دو پديده ي هندي و ايراني
گويا پيش از اين ، اين نكته را يادكرده باشيم كه در بخشِ تاريخي شاهنامه سرگذشت خسرو انوشيروان از همه طولاني تر است .
در ضمن زندگي نامة اين پادشاه داستان هاي بسيار آمده است كه صورتي جداگانه و مستقل دارد .
برخي از آن ها نيز در دوران هاي بعدي بارها و بارها مورد استفادة داستانسرايان واقع شده و شاخ و برگ بسيار يافته است .
داستانِ فرستادن راي هند ، شطرنج را به ايران و ساختن بزرگمهر بازي نرد را در برابر آن ، و فرستادن به هند يكي از داستانهاي دلپذيرِ روزگار انوشيروان است .
اما پيش از پرداختن بدان ، بايد يك نكته را يادآور شويم :
يكي از عناصر داستانسرايي ، كه در ادب فارسي شاهنامة فردوسي قديم ترين سرچشمة آن است و بارها و به كرّات مورد استفادة ساير قصّه خوانان و صحنه آرايان داستان ها قرار گرفته ، ردّ و بَدَل شدن دانايان و دانش پژوهان در ميانِ دربارهاي پادشاهان و طرحِ سئوال هاي دشوار و درخواست جواب آن ، يا فرا نمودن معماها و صحنه هاي پيچيده و درخواست حل آن هاست .
در حقيقت داستانسرا ، در عرصة داستان ، براي نشان دادنِ پيروزي يكي از دو حريف ، به جاي روي آوردن به منطق شمشير و تكيه كردن به دليل قاطع زور بازو و نيرومندي ، راههاي تازه اي براي زور آزمايي حريفان جستجو مي كرد .
يكي از آن ها نيز اين بود كه پادشاهي ـ مثلا راي هند ـ فرستاده اي خردمند و زبان آور به دربارِ حريفِ خود ـ مانند پادشاه ايران ـ ميفرستاد و پرسش هايي را مطرح مي كرد و جواب مي خواست و ـ مثلا ـ مي گفت :
اگر اين پرسش ها را پاسخ بگوييد به باج و خراجي كه از ما خواسته ايد گردن مي نهيم ، وگرنه ديگر نه تنها از ما باژ و ساو نخواهيد ، بلكه خود نيز بايد خراج گزارِ ما شويد چرا كه دانش از هر چيز برتر است .
بديهي است كه در تاريخ ايران ، چنين مسابقه اي همواره با پيروزي ايرانيان پايان مي يابد .
داستانِ شطرنج و نَرد ، كه اولي از هند به ايران آمد و دومي از ايران به هند رفت و فردوسي اين كار را در شرح روزگارِ انوشيروان ياد مي كند از همين گونه داستان هاست .
به گفتار استاد طوس گوش فرا دهيم :
. . . چنين گفت موبد ، كه يك روز شاه
به ديباي رومي بياراست گاه ( = تخت ) . . .
چنين آگهي يافت شاهِ جهان
زِ گفتارِ بيداژ كار آگهان
كه آمد فرستادة شاهِ هند
اباپيل و چتر و سواران سِند
شتروار بار است با او هزار
همي راه جويد بَرِ شهريار
پادشاه دستور مي دهد كه به استقبالِ فرستادة راي هند بروند و او را به بارگاه آورند :
چو آمد بَرِ شهريارِ بزرگ
فرستادة نامدارِ ستُرگ
به رسمِ بزرگان نيايش گرفت
جهان آفرين را ستايش گرفت
گُهَر كرد بسيار پيشش نثار
ابا چتر و باپيل و با گوشوار
بياراسته چتر هندي به زَر
بر او بافته چند گونه گُهَر . . .
فراوان به بار اندرون سيم و زَر
چو از مُشك و از عَنبَر و عودِ تَر
زِ ياقوت و الماس و از تيغِ هند
همه تيغِ هندي سَراسَر پرند . . .
شاه بفرمود تا هديه هاي شاهانه و گران بهاي راي هند را به خزانه بردند .
سپس فرستادة راي نامة فرمانرواي هندي را كه بر حرير نوشته شده بود به شاه ايران تقديم داشت و همراه نامه :
يكي تَختِ ( 1 ) شطرنج كرده بِرَنج
تهي كرده از رنجِ شطرنج ، گنج
چنين داد پيغام هندي زِ راي
كه تا چرخ باشد تو باشي به جاي
كسي كو به دانش بَرَد رنج بيش
بفرماي تا تختِ( 2 ) شطرنج پيش
نهند و زِ هرگونه راي آورند
كه اين نغز بازي به جاي آورند
بدانند هر مهره اي را به نام
كه چون راند بايَدش و خانه كدام ؟
پياده بدانند ( = بشناسند ) و پيل و سپاه
رُخ و اسب و رفتار فرزين ( = وزير ) و شاه
پس از آن مي گويد اگر خردمندانِ دربارِ شاه اين بازي را دريافتند و درست به جاي آوردند ما باج و خراجي كه شاه فرموده است به دربار خواهيم فرستاد .
اما اگر در برابرِ دانشِ ما تاب نياوردند و در اين مسابقه شكست خوردند علاوه بَر آن كه ديگر از ماچيزي نخواهند :
اما اگر در برابرِ دانشِ ما تاب نياوردند و در اين مسابقه شكست خوردند علاوه بَر آن كه ديگر از ماچيزي نخواهند :
همان باژ بايد پذيرفت نيز
كه دانش به از نامبَردار چيز
فرستادة راي با اين سخنان صفحة شطرنج و مهره هاي دو رنگ آن را كه سفيدش از عاج و سياه آن از چوبِ ساج ( 3 ) ساخته شده بود نزديك شاه مي گذارد .
شاه پس از چندي نگريستن بدان ها از فرستاده دربارة صفحة شطرنج و مهره ها سئوالاتي مي كند و فرستاده ميگويد شاها اين، ميدان كارزار است :
چنين داد پاسخ كه اي شهريار
همه رسم و راه از درِ ( = شايستة ) كارزار
بيابي ، چو بيني به بازيش راه
رَه و راي و آرايش و رزمگاه
شاه از فرستاده يك هفته مهلت مي خواهد تا معماي اين بازي را حل كند و بدو مي گويد كه روز هشتم براي گرفتنِ نتيجه به ايوانِ شاه بيايد .
آنگاه سراي شاه را خلوت مي كند .
موبدان و دانايان به حضورِ شاه بار مي يابند و آن تختة شطرنج را در ميان مي گذارند .
مهره ها را به صورت هاي گوناگون در عرصه مي چينند و باهم به گفت و شنيد بسيار مي پردازند .
اما هيچ يك از آنان راه بازي را نمي يابد .
موبدان و دانايان به حضورِ شاه بار مي يابند و آن تختة شطرنج را در ميان مي گذارند .
مهره ها را به صورت هاي گوناگون در عرصه مي چينند و باهم به گفت و شنيد بسيار مي پردازند .
اما هيچ يك از آنان راه بازي را نمي يابد .
سر انجام پس از گذشت چند روز ، همه با چهره هاي گرفته بارگاه را ترك مي گويند .
آنگاه ( ظاهرأ به فرمان شاه ) بزرگمهر نزد شاه مي آيد و او را گرفته و تلخ كام مي بيند و داستان را از شاه مي شنود :
آنگاه ( ظاهرأ به فرمان شاه ) بزرگمهر نزد شاه مي آيد و او را گرفته و تلخ كام مي بيند و داستان را از شاه مي شنود :
به كِسراي چنين گفت كاي پادشاه
جهاندار و بيدار و فرمان روا
من اين نغز بازي به جاي آورم
خرد را بدين رهنماي آورم
نوشيروان بدو گفت :
آري اين كار كار تو است ، چه اگر معماي اين بازي گشوده نشود راي قَنّوج ( = يكي از استان هاي هند ) خواهد گفت كه ايرانيان يك مرد دانا نيز ندارند و اين براي موبدان شكستي بزرگ و زشت، و براي درگاه و تاج و تختِ پادشاهي وَهني بزرگ است .
بياورد شطرنج بوزرجمهر
پُر انديشه بنشست و بگشاد چهر
همي جست بازي چپ و دست راست
همي راند ، تا جايِ هريك كجاست
به يك روز و شب چو بازي بيافت
از ايوان سويِ شاهِ ايران شتافت
چنين گفت كاي شاهِ پيروز بخت
نِكو جُستَم اين مهره و نيك تخت
شهنشاه بايد كه بيند نخست
يكي رزم گاه است گوئي درست . .
.
سپس از شاه درخواست كرد كه فرستادة راي را نزد خويش بخواند تا راه و رسم بازي را ببيند .
چون فرستادة راي هند به مجلسِ شاه آمد بزرگمهر از او پرسيد كه شاهِ هند از اين مهره ها با تو چه گفت ؟
چون فرستادة راي هند به مجلسِ شاه آمد بزرگمهر از او پرسيد كه شاهِ هند از اين مهره ها با تو چه گفت ؟
چنين داد پاسخ : كه فرخنده راي
چو از پيشِ او من بِرَفتم زِ جاي
مرا گفت اين مهرة عاج و ساج
بِبَر پيشِ تختِ خداوندِ تاج
پس از آن باقي پيغام راي را به شرحي كه پيش از اين آمد تكرار كرد.
بزرگمهر در برابر فرستادة راي تمام مهره هاي شطرنج و جايگاه و وظيفة هريك را شرح مي دهد :
بياراست دانا يكي رزم گاه
به قلب اندرون ساخته جايِ شاه
چپ و راست صف بَر كشيده سپاه
پياده به پيش اندرون رزم خواه
هُشيوار دَستور بر دستِ شه
به رزم اندرونش نمايند راه
مبارز كه اسب افكند بر دو روي
به دست چپ و راست پرخاش جوي
وَز او بَر تَر اسبانِ جنگي به پاي
بدان تاكي آيد به بالايِ راي
بياراسته پيلِ جنگي دو سوي
به جنگ اندرون همگنان كرده خوي
چو بوزرجمهر آن سپه را براند
همه انجمن در شگفتي بماند . . .
چون توضيحات بزرگمهر دربارة شطرنج و آداب و رسوم بازي آن به پايان آمد :
غمي شد فرستادة هند سخت
بماند اندر آن مردِ بيدار بخت
كه اين تخت و شطرنج هرگز نديد
به از كاردانانِ هندو شنيد . . .
انوشيروان ، بزرگمهر را تحسين و آفرين بسيار كرد و جامي پُر از گوهر شاهوار و يك بدره پُر از دينار و اسبي با زين و برگ بدو داد و از او خواست كه اين پرسشِ راي هند را پاسخي شايسته آماده كند .
بزرگمهر برفت و در تاريكي به گوشه اي نشست تا بتواند بهتر انديشة خود را گرد آورد و دقيق تر و باريك تر بينديشد .
درون آن تاريك جاي در انديشة روشنِ خويش به شطرنج هندوان در نگريست و ساعت ها رنج روان را بر خود هموار ساخت و :
خرد با دلِ روشن انباز كرد
به انديشه مر نرد را ساز كرد
به انديشه مر نرد را ساز كرد
نخست دستور داد تا دو مهرة مكعّب شكل از عاج بسازند و نقطه هاي سياه رنگ بر آن بنشانند .
فردوسي شرحِ جزئيات تختة نرد و مهره هاي آن و نيز آنچه را كه امروز طاس مي ناميم ( و نام اصلي آن كَعبَتَين است و چون آن را در طاس كوچكي مي انداخته و مي ريخته اند كم كم نام ظرف به مظروف داده شده است ، كعبتين به معني دو مهرة مكعب شكل است ) در داستان خود بازگفته و روش بازي را نيز آشكار كرده است .
شعر فردوسي سندي است معتبر و هزارساله دربارة بازي نرد و روش آن كه ارزشِ تاريخي فراوان دارد .
بيتي چند از آن را مي آوريم :
به فرمان ايشان سپاه از دو روي
به تندي بياراسته جنگ جوي
يكي را چو تنها بگيرد دو تَن
بَر آن يك تَن آيد زِ هَردو شِكَن
به هَرجاي گِردَش زِ گشتِ سپاه
گرازان دو شاه ( = طاس ) اندر آن رزم گاه
همي اين بدان آن بدين بَرگذشت
گهي رزم كوه و گهي رزم دَشت
بَر اين گونه تا بَركِه آيد شِكَن
شدندي سپاهِ دو شاه انجمن
بدين سان كه گفتم ، بياراست نَرد
بَرِ شاه شد ، يك به يك ياد كرد . . .
وقتي بزرگمهر نرد را به شاه بنمود و روش بازي آن را شرح داد دِلِ شاه از آن خيره ماند و او را بسيار بستود و بفرمود تا دوهزار ساربان اشتران نزد شهريار آورند و كالاهاي روم و چين و هيتال و مكران و ايران زمين را از گنج شاه بر آن ها بار كردند .
چون اين كار ساخته شد ، فرستادة راي را بخواند و نامه اي به راي هند نوشت كه در آن پس ازمقدماتِ عادي نامه هاي درباري گفته بود :
اين موبد هوشمند را با دو هزار شتروار بارِ گران نزد شما فرستاديم و بر جاي شطرنج ، نرد را بنهاديم تا چه كس تواند آن بازي را به جاي آورد .
در مجلسِ راي ، برهمنان فراوانند و اميد كه به دانش خود اين بازي را دريابند اما اگر نتوانستند :
شتروار بايد كه هم زين شمار
به پيمان كند رايِ قَنّوج بار
كند بار همراه با بار ما
بر اين است پيمان و بازار ما
بزرگمهر روز ديگر با نامة شاه و بارهاي كالا و تخته نرد به سوي هند رفت و به دربار راي هند رسيد و نامه و پيام شاه و تخته نرد را بدو رسانيد .
راي نيز هم بدان قرار هفت روز براي حل اين بازي و يافتن راه آن مهلت خواست .
اما برهمنان هشت روز وقت گرفتند و سر انجام سِرّ اين بازي گشودن نتوانستند .
روز نهم بزرگمهر به دربار راي هند آمد و گفت شاه ايران بيش از اين ما را درنگ نفرموده است .
برهمنان ناگزير به ناداني خويش اقرار كردند :
چو بشنيد ، بنشست بوزرجمهر
همه موبدان برگشادند چهر
بگسترد پيش اندرون تخته نرد
همه گَردشِ مهره ها ياد كرد
سپهدار بنمود و جنگي سپاه
هم آرايشِ رزم و فرمانِ شاه . . .
همه مهتران آفرين خواندند
وِرا موبدِ پاك دين خواندند
زِ هر دانشي زو بپرسيد راي
همه پاسخ آمد يكايك به جاي
خروشي بر آمد زِ دانندگان
زِ دانش پژوهان و خواندگان
كه اينست سخن گوي داننده مرد
نه از بهر بازيِ شطرنج و نرد . . .
باقي داستان روشن است .
راي هند آنچه را كه خسرو انوشيروان خواسته بود به همراه بزرگمهر به ايران مي فرستد و ايرانيان در اين نبردِ دانش و خرد نيز پيروز مي شوند .
مضمونِ نامه اي كه راي به شاه ايران مي نويسد بسيار جالب توجه است :
مضمونِ نامه اي كه راي به شاه ايران مي نويسد بسيار جالب توجه است :
كه راي و بزرگان گوائي دهند
نه از بيم ، از نيك رائي دهند
كه چون شاه نوشيروان كس نديد
به از موبدان نيز هرگز شنيد
نه كس دانشي تر زِ دستور اوي
به دانش سپهر است گنجورِ اوي
فرستاده شد باژِ يكساله پيش
وگر بيش بايد ، فرستيم بيش !
در دنبالة اين داستان ، استادِ طوس داستاني دل پذير نيز دربارة پديد آمدنِ شطرنج مي آورد .
آن داستان ، كه در شاهنامه به " داستان گو و طلحند " معروف است تفصيلي دارد و شرح آن مجالي جداگانه مي خواهد .
در پايانِ اين گفتار بايد بگوييم كه وزير نامورِ انوشيروان ، بزرگمهر شخصيتي نيمه افسانه اي و نيمه تاريخي است و هنوز به درستي نميدانيم كه آيا وي وجود واقعي تاريخي داشته است يا نه .
پاره اي محققان او را با برزوية طبيب ، پزشكي كه كليله و دمنه را از هند به ايران آورد يكي دانسته اند .
اما اين حدس نيز صائب و محقق نيست.
بزرگمهر را در شاهنامة فردوسي داستان هاي شگفت انگيز و شيرين است كه بعدها دست ماية افسانه سازان شده است .
بعضي از اين داستان ها را در فرصتي مناسب ، در گفتارهاي بعدي با خوانندگان گرامي در ميان خواهيم گذاشت و شكل نخستين آن را با صورتي كه در افسانه هاي بعدي يافته است خواهيم سنجيد .
داستان شطرنج و نرد در شاهنامه قديم ترين اطلاعاتي است كه دربارة اين دو بازي در ادب فارسي وجود دارد .
بزرگمهر را در شاهنامة فردوسي داستان هاي شگفت انگيز و شيرين است كه بعدها دست ماية افسانه سازان شده است .
بعضي از اين داستان ها را در فرصتي مناسب ، در گفتارهاي بعدي با خوانندگان گرامي در ميان خواهيم گذاشت و شكل نخستين آن را با صورتي كه در افسانه هاي بعدي يافته است خواهيم سنجيد .
داستان شطرنج و نرد در شاهنامه قديم ترين اطلاعاتي است كه دربارة اين دو بازي در ادب فارسي وجود دارد .
اما قدمتِ داستان نه از روزگار فردوسي كه از طلوعِ اسلام نيز فراتر مي رود .
اصل اين داستان در آثار بازمانده ازز زبان پهلوي در رساله اي به نام " ماتيكان شترنگ " نيز وجود دارد .
در نتيجه مي توان گفت كه اصل داستان نيز اگر قديم تر از عصر خسرو انوشيروان نباشد جديدتر از آن نيست .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 و 2 ـ تخت شطرنج به معني تختة شطرنج است و مراد از آن همان صفحه اي است كه داراي 64 خانة سفيد و سياه ( 8×8 ) است و بر روي آن شطرنج بازي مي كنند .
اين كلمه بارها در اين داستان تكرار مي شود و همه جا به همين معني آمده است .
3 ـ ساج يا ساگ ، درختي است زيبا از تيرة شاه پسند . چوب اين درخت بسيار مرغوب و مقاوم است و در ساختمان كشتي ها به كار مي رود .
در نتيجه مي توان گفت كه اصل داستان نيز اگر قديم تر از عصر خسرو انوشيروان نباشد جديدتر از آن نيست .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 و 2 ـ تخت شطرنج به معني تختة شطرنج است و مراد از آن همان صفحه اي است كه داراي 64 خانة سفيد و سياه ( 8×8 ) است و بر روي آن شطرنج بازي مي كنند .
اين كلمه بارها در اين داستان تكرار مي شود و همه جا به همين معني آمده است .
3 ـ ساج يا ساگ ، درختي است زيبا از تيرة شاه پسند . چوب اين درخت بسيار مرغوب و مقاوم است و در ساختمان كشتي ها به كار مي رود .
***
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر